شهرآرانیوز - به خاطر دارم که آنگاه که در ایران (رشت یا تهران) دانشجوی دبیرستان بودم، یک روز شعری را در روزنامههای آن زمان خواندم که محتوای آن در ذهنم اثر ژرف گذاشت:
آری هزار و سیصد و نه بود و نه گذشته ز تیر
که شد ز تیر اجل تیره چشم فضل و ادب
گمان دارم شعر از رشید یاسمی از ادبای آن روزگار است که در رثای سید احمد رضوی ملقب به ادیب پیشاوری سروده بود. ادیب پیشاوری نابغهای نامدار و صاحب قلم با حافظه واشراف شگفتانگیر در ادبیات فارسی و عربی بود که پس از عمری دربهدری و سرگردانی، به ایران آمد و چندی در آسمان ادب ایران درخشید و سرانجام در سنین بالای ۹۰ در تهران بدرود حیات گفت.
در آن روزگاران، راه سفر به اروپا و آمریکا تازه باز شده بود، اما رسانهها و دولتها بیشتر سرمست اکتشافات مادی غرب بودند. از شکوه و عظمت فرهنگ اسلامی کمتر سخن در میان میآمد. به ما شاگردان مدارس جدید چنین القا میشد که علم و فناوری غرب حلال همه درگیریهای مادی و معنوی بشر تواند بود، اما نهیت سخنان بلند نابغه یکتاقبای پیشاور که سالها جانش در معرض خطر مهاجمان غرب بود، ما شاگردمدرسهایهای بیخبر از تحت و فوق وجود را آگاهی دیگر میداد:
گمان مبر که به پایان رسید دور مغان
هزار جرعه ناخورده در رگ تاک است
دیدیم که یک جوان پیشاوری با پای پیاده از پیشاور و هند میگریزد. از طریق افغانستان و خراسان بزرگ و ایران خود را به اقیانوس پهناور فرهنگ ایران اسلامی میرساند. در سر راه، هر شهری و دهی بزرگان صاحبنظر را جستوجو میکند، آنها را درمییابد و در خدمت ایشان تلمذ میکند:
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
ادیب پیشاوری در خراسان ۲ سال پایان زندگانی و مجلس درس حاج ملاهادی سبزواری را درک میکند.
در دورانی که ما نوجوانان خیال میکردیم «بر باغ دانش همه رفتهاند»، ادیب نشان میدهد که فرهنگ اسلامی بسیار وسیعتر از اینهاست:
هر آن کاو ز دانش برد توشهای
جهانی است بنشسته در گوشهای
و
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کهش صد هزار منزل بیش است در بدایت
در تهران در زمانی که بزرگان ادب فارسی مانند ملکالشعرا بهار و ادیبالممالک و فروزانفر و دهخدا و محمد قزوینی حیات داشتند، کسی بیاعتنا به مال و جاه و مقام دولتمردان فرنگیمآب به آوای بلند میفرماید:
خرد چیره بر آرزو داشتم
جهان را به کممایه بگذاشتم
چو تخم امل بار رنج آورد
نه ورزیدم این تخم و نه کاشتم
سپردم چو فرزند مریم جهان
نه شامم مهیا و نه چاشتم
از ایراست کاندر صف قدسیان
درافشان یکی پرچم افراشتم
سالها بعد، در آمریکا از دکتر حسنعلی اسفندیاری، فرزند حاج محتشمالسلطنه اسفندیاری، شنیدم که ادیب پیشاوری صاحب آن حافظه شگفتانگیز و اشراف به ادبیات فارسی و عربی مدتی در منزل اسفندیاری میهمان عالیقدر بود. کسی بیاجازه به اتاق ادیب وارد نمیشد. مستخدم سینی غذا را پشت در میگذاشت و آهسته انگشت به در میزد. نوای زمزمه سید آزاده در شعرخوانی از پشت در به گوش میرسید.
در سالهای پایانی سده نوزدهم میلادی، در کنار صدای چرخدندههای ماشینهای انقلاب صنعتی غرب، زمزمههایی برای بازنگری فرهنگ شکوهمند اسلامی به گوش میرسید که میگفت:
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
اشارات حاج ملاهادی سبزواری و سرودههای رنگین اقبال لاهوری و نهیبهای حماسی ادیب پیشاوری را میتوان از نطفههای این نهضت برشمرد. دریایی از کتابهای خطی در کتابخانههای خصوصی خانوادههای مشهور شرق بود که دستنخورده مانده بود. پژوهش در محتوای این دریای بیکران، پایگاه بازیابی شکوه فرهنگ اسلامی است.
۴ سال پس از درگذشت ادیب پیشاوری، نخستین اونیورسیته ایران به نام دانشگاه تهران تأسیس یافت. از آن به بعد پیشرفتهای زبان و ادبیات فارسی، نظام دانشگاهی پذیرفت. خطیبان و مدرسان حوزههای دینی رفتهرفته با استادان دانشگاهی همداستان شدند. حوزههای درس ادبای معروف مانند: ادیب نشابوری اول و ادیب نشابوری دوم همچون سمینارهای دانشگاهی رنگ اجتماعی یافت. اجتهاد و اشراف به ادبیات عرب بر شکوه ادب سنتی فارسی افزود: استاد بدیعالزمان فروزانفر و استاد جلال همایی که به ادبیات عرب اشراف داشتند، از پرچمافراشتگان نهضت ادبیات دانشگاهی در این دوراناند.
متأسفانه پیش از دوران انقلاب اسلامی، دولتهای ایران به گونهای غربگرا بودند. گرایش دولتها به موازین اجتماعی غرب به خطیبان و ادبای نامدار حوزهها رخصت آزادی بیان نمیبخشید (رجوع فرمایند به شرح زندگانی حاج شیخ عباسعلی محقق واعظ خراسانی، والد استاد دکتر مهدی محقق، و حاج سید محمد کاظم مهدوی دامغانی، والد استاد دکتر مهدوی دامغانی).
یکی از پرچمداران ادب سنتی فارسی، دکتر مهدوی دامغانی، استاد بیبدیل دانشگاه هاروارد آمریکاست که به ادبیات سنتی عربی و زبان فرانسه اشراف دارد. ریشههای بسیاری از صور خیال شاعران بزرگ ما را در ادبیات عرب شناسایی کرده است. استاد مهدوی از مدرسان و پژوهشگران حلقه استاد فروزانفر و استاد جلال همایی است که روانش، جد اندر جد، در خاندان دانشگاهی بلندآوازه محقق و مهدوی دامغانی با ادبیات فارسی و عربی عجین بوده است، سروی سایهفکن بر گستره معارف اسلامی، استادی خطیب و نویسنده و شاعر و خطاط:
پنجاه سال کشتیای مرد نامدار
پنجاه سال باش که تا کشته بدروی
بخشی از نوشتههای استاد مهدوی از شاهکارهای نثر روان فارسی معاصر است.
شکر ایزد که دانشگاه معظم هاروارد آمریکا در دوران معاصر، استاد مهدوی دامغانی، این ادیب بیبدیل، را برگزیدند که رهنمای طالبان معارف اسلامی فارسی و عربی در آمریکا بودهاند:
گر ز مغرب برزند خورشید سر
عین خورشید است نه چیز دگر
شاخ گل هرجا که روید هم گل است
خم میهر جا که جوشد هم مل است